«و قد روى هشام بن الحكم» في الصحيح «عن أبي الحسن (إلى قوله) به» أي ذهب الله به في ليلة المعراج «قطع سبع حجب» أي سبع سماوات على الظاهر، و يحتمل أن تكون بعد السماوات السبع و هو المسمى بالسرادقات أيضا و هو حجاب المجد، و حجاب البهاء، و حجاب العظمة، و حجاب الجلال و حجاب العزة، و حجاب القدرة، و حجاب السرائر الفائق الحسن النضر كما يظهر من هذا الخبر بطوله على ما ذكره الصدوق في العلل و من خبر زينب العطارة رحمها الله و من دعاء السرادقات. «فكبر (إلى قوله) الكرامة» و الأولى للعبد أن يقصد عند كل تكبيرة ما يتعلق بها بأن يقصد (عند التكبيرة الأولى) مجده و عظمته و يخطر بباله عند رفع يده فيها و في كل تكبيرة أنه تعالى الواحد الأحد الذي
و بهشت سند صحيح از هشام از آن حضرت صلوات اللّٰه عليه منقولست علّتى ديگر و صدوق همين روايت را در علل به اطول ازين خبر روايت كرده است و ظاهرا اختصار از جهت اين كرده است كه بعضى از عبارات موهم معنى جسميّت و جهت و مكان است آنها را انداخته است هشام گفت عرض نمودم كه چرا افتتاح نماز به هفت تكبير شده است حضرت فرمودند كه حق سبحانه و تعالى هفت آسمان آفريد و هفت زمين آفريد و هفت حجاب آفريد پس چون حضرت سيّد المرسلين صلى اللّٰه عليه و آله را به معراج بردند و آن حضرت را عروج معنوى نيز حاصل شد در قرب الهى حجابى از هفت حجاب برخاست پس حضرت اللّٰه اكبر گفتند و دعايى كه در افتتاح مطلوبست خواندند پس حجاب دويم برخاسته شد و حضرت هفت تكبير مىگفتند تا آن كه هفت حجاب معنوى برخاسته شد و حضرت هفت تكبير گفتند و حق سبحانه و تعالى آن حضرت را به منتهاى كرامت رسانيدند و اين عبارت آخر در حديث علل نبود ممكن است كه باين عنوان نيز نقل كرده باشد. و در حديثى وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّٰه عليه كه اين حجب مسمى است به سرادقات يعنى سراپردهها و آن سرادق مجد و بزرگى و سرادق بهاء و حسن معنوى و سرادق عظمت، و سرادق جلال، و سرادق عزت، و سرادق قدرت و سرادق اسرار است كه پيش از همه سرادقات بوده است و فايق است بر همه سرادقات و با حسن و جمال خوش آينده است پس ممكن است كه چون آن حضرت را به سرادق مجد برده باشند از مجد و بزرگى لباسى بر آن حضرت پوشانيده باشند تا به آخر و هم چنين هر كه نماز كند با حضور قلب حق سبحانه و تعالى او را ازين معانى بهره كرامت خواهد فرمود. و بسند كالصحيح روايت كرده است صدوق از زيد بن وهب كه گفت سؤال كردم از حضرت امير المؤمنين صلوات اللّٰه عليه از حجب حضرت فرمودند كه حجب هفت است و غلظت هر حجابى از اين حجب پانصد ساله راه است و ما بين هر حجابى تا حجابى پانصد ساله را هست و حجاب دويم هفتاد حجابست و ميان هر دو حجاب پانصد ساله راهست، و بر هر حجابى موكل است هفتاد هزار فرشته كه قوت هر ملكى قوت كل جن و انس است و غلظت هر حجابى از اين حجب هفتاد هزار ساله را هست، ديگر سرادقات جلال است و آن شصت سراپرده است در هر سرادقى هفتاد هزار ملك است و از سرادقى تا سرادقى پانصد ساله را هست، ديگر سرادق عزتست ديگر سرادق كبرياست، ديگر سرادق عظمت است، ديگر سرادق قدس است، ديگر سرادق جبروتست، ديگر سرادق فخر است، ديگر نور سفيد است، ديگر سرادق وحدانيّت است و آن هفتاد هزار است كه ضرب كنند در هفتاد هزار، ديگر حجاب اعلى است و كلام حضرت تمام شد و خاموش شدند و اين هفت حجاب بحسب نوع است و افراد آن هفتاد هزار حجابست چنانكه در حديث حسن كالصحيح منقول است يا اينها اصنافند و افراد آن هفتصد هزار است چنانكه در روايات ديگر وارد شده است اگر چه آن چه در حديث زيد است اضعاف مضاعفه از هفتصد هزار متجاوز است چون ده در هفتاد هزار هفتصد هزار است پس هفتاد هزارش هفت هزار مرتبه هفتصد هزار خواهد بود سرادق وحدانيّت فقط و قس على هذا الباقى و ممكن است كه حجب نيز از قبيل سماوات باشد كه محيط باشد بر سماوات چنانكه از حديث زينب عطاره وارد است و ممكن است كه حجابهاى معنوى باشند و توسعه اين عالم از حد حصر بيرونست و اللّٰه تعالى يعلم.