(و قال زرارة بن أعين: قال أبو جعفر (عليه السلام) كان الذي فرض الله على العباد) يعني في المعراج أو أولا عشر ركعات في خمس صلوات كل صلاة ركعتان (و فيهن القراءة) أي وجوبا معينا و ليس فيهن و هم يعني سهو أكثر إطلاق الأخبار في الوهم بمعنى الشك و السهو على الأعم فتفسيره بالسهو تفسير بالأعم و هو أخفى بل يوهم خلاف المقصود، لأن الظاهر أن المنفي هو الشك في الركعات كما يدل عليه أخبار كثيرة لا كل شك و لا السهو بالمعنى المتعارف على المشهور و الظاهر أن التفسير من زرارة و مراده أيضا ما ذكرناه، و يمكن أن يكون المراد من قوله عليه السلام الأعم من الشك و السهو في الركعات و غيرها كما يظهر من بعض الأخبار و سيجيء إن شاء الله (فزاد رسول الله صلى الله عليه و آله سبعا) و الزيادة (إما) بأمر الله على الخصوص كما فهمه الصدوق على الظاهر (أو) بتفويضه تعالى إليه كما يظهر من الأخبار الصحيحة المتواترة (منها) ما رواه الكليني في الصحيح. عن فضيل بن يسار قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول لبعض أصحاب قيس الماصر إن الله عز و جل أدب نبيه فأحسن أدبه، فلما أكمل له الأدب قال:
و به اسانيد صحيحه و حسنه منقولست كه زراره گفت كه حضرت امام محمد باقر صلوات اللّٰه عليه فرمودند كه آن چه حق سبحانه و تعالى بر بندگان واجب گردانيده ده ركعت نماز بود كه در آن ده ركعت قرائت حمد واجبست البته و در سوره خلافست و خواهد آمد و در اين ده ركعت و هم نيست يعنى شك بىدغدغه كه اگر كسى شك كند در نماز دو ركعتى يا در دو ركعت اول غير آن نمازش باطل مىشود و در شك و سهو غير ركعت خلافى است كه خواهد آمد و ظاهرا «يعنى» كلام زراره باشد و محتمل است كه كلام راويان ديگر باشد و يقينا كلام صدوق نيست چون همين عبارت در كافى هست و معنيش اين است كه زراره مىگويد كه مقصود حضرت ازين و هم سهو است و در اصطلاح حديث سهو را اطلاق مىكنند بر فراموشى و شك بلكه بر گمان نيز و بحسب لغت سهو آنست كه يقين داند كه فراموش كرده است و شك آنست كه هر دو طرف مساوى باشد و اگر يك طرف راجح باشد طرف راجح را ظن مىنامند و مرجوح را وهم و در اصطلاح حديث بسيار است كه وهم مىگويند و ظن مىخواهند و همه خواهد آمد پس حضرت سيّد الأنبياء صلّى اللّٰه عليه و آله هفت ركعت زياد كردند و در اين هفت ركعت شك و سهو و ظن ضرر ندارد و در اين هفت ركعت قرائت نيست يعنى بعنوان وجوب معين بلكه مخير است ميان حمد و تسبيح و آن كه فرمودند كه در هفت ركعت سهو هست مراد از آن شش ركعت آنست چون خواهد آمد كه در سه ركعت شام اگر شك كند در ركعات نمازش باطل است. و آن كه واقع است در اين خبر كه حضرت هفت را زياد كردهاند يعنى بعنوان تفويض و ظاهرا صدوق اعتقاد به تفويض دارد چنانكه در علل تصريح به آن كرده است و اگر در اين كتاب از آن اعتقاد برگشته باشد چنانكه در مبحث وضو نفى تفويض كرد ممكن است كه مرادش نفى وضو باشد يا در اينجا تاويل كند حديث را و ليكن احاديث تفويض متواتر است. از آن جمله روايت كرده است كلينى در حسن كالصحيح كه من نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّٰه عليه نشسته بودم و برادرم حمران نيز آنجا بود پس حمران به حضرت عرض نمود كه چه مىفرماييد در قول زراره كه مخالف قول شماست حضرت فرمودند كه در چه چيز حمران گفت زراره مىگويد كه اوقات را حق سبحانه و تعالى به حضرت سيّد المرسلين تفويض فرموده بود و حضرت خود مقرر ساختند پس حضرت به حمران فرمودند كه تو چه مىگويى حمران گفت من مىگويم كه جبرئيل در روز اول أوّل اوقات را آورد و در روز ديگر آخر اوقات را آورد پس جبرئيل گفت كه ميان اين دو وقت همه وقتست پس حضرت فرمودند كه اين حمران زراره مىگويد كه جبرئيل گفت و رسول خدا قرار داد و سخن هر دو يكى است و مخالف تو نمىگويد زراره مجملا احاديث تفويض متواتر است و ظاهرا با وجود تفويض آن حضرت بىامر الهى كارى نمىكرده است اگر چه جبرئيل نيز واسطه نباشد چون هميشه روح القدس با آن حضرت مىبوده است و قطع نظر از آن هر گاه بحسب احاديث قدسيه سابقه نظر به مؤمنان ممكن باشد «فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق». چرا نظر به آن حضرت ممكن نباشد با آن ربطى كه آن حضرت را با جناب اقدس الهى بود بلكه مستبعد نيست كه اكثر احكام چنين نازل شده باشد چنانكه ظاهر آيات و اخبار بر آن دلالت دارد و اين معنى در غير انبيا و اوصيا اگر باشد حجت نمىتواند شد چون شياطين بر ايشان مسلطند چنانكه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه شياطين وحى مىكنند به دوستان خودشان و تمييز ميان واردات رحمانى و شيطانى در نهايت صعوبتست و در انبيا و اوصيا صلوات اللّٰه عليهم چون علم يقينى داريم كه شياطين بر ايشان تسلّط ندارند خاطر جمع است و كرده ايشان كرده خداست و گفته ايشان گفته خداست جل جلاله. پس كسى كه شك كند در دو ركعت اول نماز اعاده مىكند نماز را تا ديگر خود را ضبط كند و صاحب يقين باشد يا نمازى را كه اعاده مىكند حفظ كند و يقين در دو ركعت داشته باشد و كسى كه شك كند در دو ركعت آخر عمل بوهم كند يعنى نمازش باطل نيست و رجوع به قاعده مىكند كه خواهد آمد يا عمل بظن خود مىكند چون وهم بمعنى ظن آمده است و اين عبارت ممكن است كه داخل حديث زراره باشد يا سخن صدوق باشد كه بيان معنى حديث كند اگر چه اجمالى كه در آن بود در اين نيز هست در طرفين و كلينى اين جمله را ذكر نكرده است در حديث زراره اظهر آنست كه سخن صدوق باشد و ليكن مضمونش در احاديث زراره و غيرها هست و احكام سهو در باب خود خواهد آمد در اينجا به تبعيت جزو اول مذكور شد.