عبد اللّه بن سليمان از پدرش روايت مىكند كه گفت:با پدرم در مسجد بودم كه على بن حسين عليهما السّلام كه من او را نمىشناختم،با عمامه مشكى كه دو طرف آن را بر روى دو كتف خود انداخته بود وارد مسجد شد.به مردى كه نزديك من نشسته بود گفتم:اين شيخ كه مىبينم كيست؟گفت:چرا درباره شخص ديگرى در مسجد به جز اين شيخ از من سؤال نمىكنى؟گفتم:از كسانى كه وارد مسجد شدند،كسى را آراستهتر و خوشسيماتر از او نديدم و براى همين از تو دربارهاش پرسيدم.آن مرد گفت:او على بن حسين عليهما السّلام است.
از عبد اللّٰه بن سليمان از پدرش:با پدرم در مسجد بوديم كه حضرت على بن- الحسين(عليه السّلام)وارد شد،و من حضرت را نديده بودم،و عمامهاى سياه بسر داشت كه دو طرفش را بر كتفها فروهشته بود،بمردى گفتم اين شيخ كيست؟گفت چرا غير از اين شيخ از هيچ كس ديگر كه وارد مسجد شده نپرسيدى؟گفتم كسى را از او خوشهيأتتر نديدم،و لذا از وى پرسش كردم.گفت او حضرت على بن الحسين(عليه السّلام)است.