..در روايت ديگر از ابو طالب نقل شده كه چون بحيراء از خدمت او جدا شد سخت گريست و ميگفت اى پسر آمنه گويا مىبينمت كه عرب همه دست بيك كمان بتو تير ميزنند و خويشان از تو قطع علاقه كردهاند و اگر ميدانستند مقام تو را بايستى چون فرزندى تو را دوست دارند سپس رو بمن كرد و گفت ولى اى عمو تو خويشى پيوسته را مراعات كن در باره او و وصيت پدرت را در باره او نگهدار بزودى همه قريش بخاطر او تو را ترك كنند ولى تو اعتناء مكن من ميدانم كه تو در ظاهر باو ايمان نياورى ولى در باطن باو ايمان دارى و فرزندى كه بهمين زودى بوجود آرى باو ايمان آورد و او را بعزت يارى كند نامش در آسمانها بطل هاصر و شجاع انزع باشد دو جگر گوشه شهيد از اوست او سيد عرب و رئيس آنها است ذو قرنين آنها است و او در كتابها از اصحاب عيسى معروف معروفتر است،ابو طالب فرمود بخدا هر آنچه بحيراء گفته بود و بيشتر از آن را بچشم خود ديدم
2-در روايتى ديگر از ابو طالب نقل شده است كه گفت:چون بحيراى راهب او را ترك مىكرد مىگريست و مىگفت:اى پسر آمنه!گويا تو را مىبينم كه همۀ عرب با كمانشان به تو تير مىزنند و خويشان با تو قطع رابطه كردهاند و اگر مىدانستند تو را به منزلۀ اولاد مىشمردند،سپس به من التفات فرموده و گفت: امّا تو اى عمو!تو خويشى را پيوسته مراعات كن.و وصيّت پدرت را در بارۀ او حفظ كن كه قريش به زودى تو را به خاطر او ترك كند و تو پروا مدار و من مىدانم كه تو در ظاهر به او ايمان نمىآورى امّا در باطن به او ايمان دارى و فرزندى از تو به او ايمان آورد و او را به عزّت يارى كند نامش در آسمانها«بطل هاصر»است و در زمين«شجاع انزع»باشد او را دو فرزند شهيد است و او سيّد عرب و ذو قرنين آنها است و او در كتابها از اصحاب عيسى عليه السّلام معروفتر است. ابو طالب گويد:به خدا سوگند هر آنچه بحيرا گفته بود و بيشتر از آن را به چشم خود ديدم.