13-ابو بصير از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:«هنگامى كه آتشى را شبيه هردى-رنگ زرد و سرخ-بسيار بزرگ مشاهده كرديد كه از[جانب] مشرق سه روز يا هفتهاى سر زده است،پس چشم به راه فرج آل محمّد عليهم السّلام داشته باشيد ان شاء اللّٰه عزّ و جلّ كه خداوند عزيز و حكيم است،سپس فرمود:آن صيحه جز در ماه رمضان بر نخواهد خاست[زيرا ماه رمضان]ماه خدا است،[و آن صيحه كه در آن است]همان آواى بس بلند جبرئيل عليه السّلام بدين مردمان است،بعد فرمود: نداكنندهاى از آسمان به نام حضرت قائم عليه السّلام ندا سر مىدهد و هر كه در مشرق و مغرب است مىشنود،هيچ خفتهاى نمىماند مگر اينكه بيدار مىگردد،و هيچ ايستادهاى نمىماند مگر اينكه مىنشيند،و هيچ نشستهاى نمىماند مگر اينكه از وحشت آن صدا بر دو پاى خويش بر مىخيزد،پس خداوند هر كه را بدان آوا عبرت پذيرد و پاسخ گويد مورد رحمت قرار دهد كه آن صداى نخستين آواى جبرئيل روح الأمين عليه السّلام است. سپس فرمود:آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بيست و سوم است،پس در آن ترديد نكنيد،بشنويد و اطاعت كنيد،و در پايان روز آواز ابليس ملعون است كه ندا در مىدهد:بدانيد كه فلانى مظلومانه كشته شد،براى اينكه مردم را دچار شكّ و گرفتارى سازد.پس بسى افراد شكّكنندۀ سرگردان در آن روز(پديد آيند)كه در آتش سرازير خواهند شد،پس اگر در ماه رمضان آوائى شنيديد در آن ترديد نكنيد كه صداى جبرئيل است،و نشانۀ آن اين است كه او به نام قائم و اسم پدرش ندا سر مىدهد تا آنجا كه دوشيزه در پس پردۀ خويش آن را بشنود و پدر و برادر خود را بر خروج برانگيزد. و آن حضرت فرمود:ناگزير و بدون شكّ قبل از خروج قائم عليه السّلام اين دو صدا برخواهد خاست:صدائى از آسمان و آن آواى جبرئيل است،[به نام صاحب اين امر و نام پدرش]،و صداى دومين از زمين بر مىخيزد،و آن آواى ابليس لعين است كه ندا مىكند به نام فلانى كه او مظلومانه كشته شد،و مرادش از آن ايجاد فتنه است،پس صداى نخستين را پيروى كنيد و بپرهيزيد از صداى دوم كه بدان دچار گرفتارى شويد. و فرمود:قائم عليه السّلام قيام نمىكند مگر در حال ترس سخت مردم و زلزلهها و گرفتارى و بلائى كه مردم را فرا مىگيرد و پيس از آن طاعون و شمشيرى برنده در ميان عرب و اختلاف سخت بين مردم،و پراكندگى در دينشان،و پيدايش دگرگونى در وضعشانتا جايى كه آرزوكننده از شدّت آنچه از هارى مردم و دريدن پارهاى پارۀ ديگر را كه مشاهده مىكند،شبانه روز آرزوى موت مىنمايد،و خروج آن حضرت به هنگامى كه خروج مىكند همزمان با يأس و نااميدى مردم از ديدن فرج است،پس خوشا به حال آن كس كه او را در مىيابد و از ياوران اوست،واى و واى به تمامى بر آن كس كه با او دشمنى ورزد و مخالفت كند و از فرمان او روى گرداند و از دشمنان او باشد. و فرمود:هنگامى كه آن حضرت خروج كند با أمرى نوين و فرمانى جديد و طريقهاى نو و حكمى تازه قيام خواهد كرد،بر عرب سخت گران است،او را كارى جز كشتار(نابكاران)نباشد،و هيچ يك(از دشمنان كه از عناد و مخالفت دست بر نمىدارند) را باقى نگذارد و در راه خدا سرزنش هيچ ملامتكنندهاى او را تحت تأثير قرار نمىدهد. سپس فرمود:هنگامى كه فلان خاندان در ميان خودشان به اختلاف پرداختند،پس در آن هنگام منتظر فرج باشيد،و فرج شما پديد نمىآيد مگر در اختلاف فلان خاندان،و چون آنان اختلاف نمودند پس منتظر برآمدن صيحه در ماه رمضان و خروج قائم عليه السّلام باشيد،همانا خداوند هر چه بخواهد انجام مىدهد،و قائم خروج نمىكند و شما آنچه دوست مىداريد نمىبينيد تا اينكه فلان خاندان در ميان خويش اختلاف كنند پس چون چنين شود مردم در بارۀ ايشان به طمع افتند و اختلاف كلمه روى دهد و سفيانى خروج كند.و فرمود:ناگزير بايد فلان خاندان به حكومت دست يابند،چون به حكومت رسيدند و سپس به اختلاف پرداختند حكومت آنان دچار از هم پاشيدگى و كارشان دستخوش پراكندگى گردد تا اينكه آن خراسانىّ و آن سفيانىّ بر ايشان خروج كنند،اين يك از مشرق و آن ديگرى از مغرب و در رسيدن به كوفه بر يك ديگر پيشى گيرند همچون دو اسب مسابقه،اين از اين سوى و آن ديگرى از آن سوى تا اينكه نابودى (انقراض)فلان خاندان به دستهاى ايشان صورت گيرد،بدانيد كه ايشان هيچ يك از آنان را باقى نخواهد گذاشت. سپس فرمود:خروج سفيانىّ و يمانىّ و خراسانىّ در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد با نظام و ترتيبى همچون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده هر يك از پى ديگرى؛و جنگ قدرت و هيبت از هر سوى فراگير شود،واى بر كسى كه با آنان دشمنى و ستيز كند؛در ميان پرچمها راهنماتر از پرچم يمانىّ نباشد كه آن پرچم هدايت است زيرا دعوت به صاحب شما مىكند،و هنگامى كه يمانىّ خروج كند خريد و فروش سلاح براى مردم و هر مسلمانى ممنوع است و چون يمانىّ خروج كرد به سوى او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است،هيچ مسلمانى را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله نمايد، پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است،زيرا او به سوى حقّ و راه مستقيم فرا مىخواند.سپس آن حضرت به من فرمود:همانا از دست رفتن و سقوط حكومت فلان خاندان همانند شكستن كاسۀ سفالين است،و همچون مردى است كه در دستش كاسهاى سفالين بوده و او مشغول راه رفتن باشد كه ناگاه در حالى كه غافل است كاسه از دستش فرو افتد و بشكند،پس هنگامى كه فرو افتاد بگويد:آه-همچون خود باختهاى-پس،از دست رفتن دولت آنان چنين است كه به كلّى از زوال آن بىخبر باشند. و امير المؤمنين عليه السّلام بر منبر كوفه فرمود:«همانا خداى عزّ و جلّ ذكره در آنچه مقدّر فرموده و حكم كرده و محتوم داشته كه گزير از آن نيست و شدنى است مقدّر فرموده كه بني اميّه را آشكارا با شمشير فرو گيرد و اينكه فلان خاندان را ناگهانى دريابد». و آن حضرت فرمود:ناگزير بايد آسيائى به گردش در آيد و خرد كند و چون بر محورش برپا شد و بر پايهاش استوار گرديد خداوند بندهاى بىگذشت و سنگدل و از خاندانى گمنام(بىاصل و نسب)را برانگيزد كه پيروزى با اوست،يارانش داراى موهاى بلند و سبيلدار و سياه جامههايشان در بر،صاحبان پرچمهاى سياه هستندواى بر آن كس كه با ايشان دشمنى ورزد كه بىقانون و ملاحظه او را بكشند،به خدا سوگند گوئى هم اكنون آنان را پيش چشم مىبينم و به كردارشان مىنگرم و به آنچه را كه بدكاران و ستمگران عرب از ناحيۀ ايشان مىبينند،خداوند آنان را كه مهرى در دلشان نيست بر ايشان چيره گرداند،پس ايشان را در شهرهاى خودشان در كنار فرات شهرهاى بيابانى و ساحلى بىحساب مىكشند،به سزاى آنچه كردهاند،و پروردگار تو به بندگانش ستمكار نيست».
13-(خبر داد ما را احمد بن محمّد بن سعيد ابن عقده او گفت:حديث كرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفىّ از كتاب خودش او گفت:حديث كرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت:حديث كرد ما را حسن بن علىّ بن ابى حمزه از پدرش و وهيب بن حفص و آن دو از ابى بصير و او از): ابى جعفر محمّد بن علىّ(امام باقر)عليهما السّلام كه آن حضرت فرمود:آنگاه كه آتشى از[جانب]خاور ديديد كه همچون(هردى):رنگ زرد و سرخ- سهمناك است كه سه روز يا هفت روز سر ميكشد بانتظار فرج آل محمّد باشيد(در بعضى از نسخهها است:(منتظر فرج بظهور قائم عليه السّلام باشيد)ان شاء اللّٰه عزّ و جلّ كه خداوند عزيز است و حكيم. سپس فرمود:صيحه بجز در ماه رمضان نخواهد شد[زيرا ماه رمضان]ماه خدا است[و صيحه در آن ماه است]و آن صيحۀ جبرئيل است كه برين مردم ميزند. سپس فرمود:آواز دهندهاى از آسمان بنام حضرت قائم آواز ميدهد و هر كه در خاور و باختر است ميشنود،خفتهاى نماند مگر آنكه بيدار شود،و ايستادهاى نماند مگر آنكه بزانو در مىآيد،و نشستهاى نماند مگر آنكه از وحشت آن صدا بر دو پاى خود بايستد،پس خدا رحمت كند كسى را كه از آن صدا عبرت بگيرد و پاسخ گوى آن شود كه صداى نخستين صداى جبرئيل و روح الأمين است. سپس فرمود آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بيست و سوّم خواهد بود و ترديدى در اين نداشته باشيد و بگوش بسپاريد و فرمان بريد و در پايان روز صداى شيطان ملعون بلند مىشود كه فرياد ميزند:هان كه فلانى مظلوم كشته شد تا مردم را بترديد اندازد و گرفتارشان كند آن روز چه افرادى كه در شك و حيرت خواهند افتاد و بآتش سرازير خواهند شد،پس آنگاه كه صدا را در ماه رمضان شنيديد ترديدى نداشته باشيد كه آن صداى جبرئيل است و نشانهاش آنكه بنام قائم و نام پدرش آوازى دهد كه دوشيزگان پس پرده مىشنوند و پدر و برادرشان را تحريك و تشويق ميكنند كه خروج كنند.و فرمود:اين دو صدا پيش از خروج حضرت قائم بناچار بايد باشد يك صدا از آسمان كه صداى جبرئيل است[بنام صاحب الامر و نام پدرش]و صداى دوم از زمين است(در بعضى از نسخهها:و صدائى از زمين است)و آن صداى شيطان ملعون است كه نام فلانى را ميبرد و اينكه او مظلوم كشته شد و ميخواهد تا فتنهاى بر پا كند پس شما بايد از صداى نخستين پيروى بكنيد و مبادا كه از صداى آخرين بشكّ و ريب افتيد. و فرمود:حضرت قائم قيام نميكند مگر هنگامى كه مردم را ترسى سخت فرا گرفته باشد و زمين لرزهها و گرفتارى و بلاء دامنگير مردم شود و پيش از اينها بيمارى طاعون فرا رسد و شمشيرى برّان در ميان عرب باشد و اختلاف سختى بميان مردم افتد آنچنان كه دينشان پاشيده گردد و حالشان دگرگون شود تا آنجا كه هر صبح و شام آرزوى مرگ كنند از بس مردم آزار بينند و بجان يك ديگر مىافتند. خروج آن حضرت هنگامى است كه مردم از اينكه فرجى به بينند مأيوس و نااميد گردند اى خوشا بحال آنكه آن روزگار را درك كند و از ياران آن حضرت باشد و واى و تمام واى بر كسى كه با او ستيزد و با او و با دستورش مخالفت ورزد و از دشمنانش شود. و فرمود:چون آن حضرت خروج كند قيام كند بامر نو و كتاب نو و روش نو و حكومت نو كه بر عرب سخت آيد و كارى بجز كشتن نباشدش كسى را مهلت ماندن نميدهد و در اجراى امر خدا از سرزنش هيچ سرزنشكنندهاى نهراسد. سپس فرمود:هنگامى كه فلان طائفه در ميان خودشان باختلاف افتادند در چنين وقت بانتظار فرج باشيد و فرج شما نيست مگر در اختلاف فلان طائفه همين كه اختلاف نمودند بانتظار صيحهاى كه در ماه رمضان مىشود باشيد و منتظر خروج قائم عليه السّلام باشيد كه خداوند هر آنچه را كه بخواهد انجام ميدهدو قائم هرگز خارج نخواهد شد و آنچه را كه دوست ميداريد نخواهيد ديد تا آنگاه كه فلان طائفه در ميان خودشان اختلاف اندازند و چون چنين شود مردم در بارۀ آنان بطمع افتند و اختلاف كلمه روى دهد و سفيانى خروج كند. و فرمود:فلان طائفه بناچار بايد بحكومت برسند و همين كه بحكومت رسيدند و سپس اختلاف نمودند حكومتشان از يكپارچهگى بيفتد و كارشان پراكنده شود تا آنكه خراسانىّ و سفيانىّ بر آنان خروج كنند اين يك از خاور و آن يك از باختر همچون دو اسب ميدان مسابقه بسوى كوفه پيشتازى كنند اين از اين سو و آن از آن سو تا آنكه نابودى فلان طائفه بدست آن دو انجام پذيرد آنچنان كه يكنفر از آنان را باقى نگذارند. سپس آن حضرت فرمود:خروج سفيانىّ و يمانىّ و خراسانىّ در يك سال و يكماه و يك روز خواهد بود با نظامى كه گوئى برشته كشيده شده است بدنبال هم شود و از هر سو هيبت فراگير شود واى بر كسى كه با آنان ستيزد و در ميان پرچمها راهنمونتر از پرچم يمانىّ نباشد تنها او پرچم هدايت خواهد بود زيرا بصاحب شما دعوت خواهد كرد،پس هنگامى كه يمانىّ خروج كرد خريد و فروش اسلحه بر مردم و بر هر مسلمانى حرام خواهد بود و چون يمانىّ خروج كرد بايد بسوى او نهضت كنى كه پرچمش پرچم هدايت است و بر هيچ مسلمانىّ روا نباشد كه از آن پرچم روى بگرداند و هر كس كه چنين كند او از اهل آتش است زيرا او بحقّ و براه راست دعوت خواهد كرد. سپس مرا فرمود:از دست رفتن حكومت فلان طائفه همچون شكستن كاسۀ سفالين باشد و همچون كسى كه كاسۀ سفالين بدستش باشد و در حال قدم زدن از آن غفلت نمايد ناگهان كاسه از دستش افتاده و بشكند و چون از دستش افتاد بخود آيد و آه حسرت بكشد،حكومت آنان نيز اين چنين خواهد بود كه بكلّى در خواب غفلت فرو رفته باشند.و امير المؤمنين عليه السّلام بر فراز منبر كوفه فرمود:كه خداى عزّ و جلّ ذكره در مقدّراتش مقدّر فرمود و حكم حتمى صادر كرد كه چارهاى بجز از وقوعش نيست كه بنى اميه را آشكارا با شمشير بگيرد و فلان طائفه را ناگهان . و آن حضرت فرمود:آسيائى بايد بگردش در آيد و همين كه كاملا بگردش افتاد و پابرجا شد خداوند بندهاى سنگ دل و بىاصل و نسب را بر انگيزد كه پيروزى بهمراه او باشد يارانش با موهاى دراز و سبيلهاى كلفت و جامههاى سياه در بر،و پرچمهاى سياه بدست داشته باشند،واى بر كسى كه با آنان ستيزد كه بىملاحظه آنان را بكشند.بخدا قسم گوئى آنان را مىبينم و كارهاشان و آنچه بدكاران و عربهاى ستمگر از دست آنان مىبينند در پيش چشم من است خداوند آنان را كه مهرى در دلشان نيست بر ايشان مسلّط ميكند و در شهرهاى خودشان كه در كنار فرات است شهرهاى ساحلى و بيابانى،ايشان را بىمحابا ميكشند بجزاى آنچه كه كردهاند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد.