علل الشرایع / ترجمه ذهنى تهرانى ; ج ۱ ص ۶۹۳
اگر شخصى از اهل قريش با استناد بفرموده نبىّ اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله كه فرمودهاند:قريش پيشوايان مردم هستند نيكانشان پيشوايان نيكان و فجّار آنها پيشوايان فجّار مىباشند. معتقد باشد كه معاويه امام و پيشواى او است و امامتش از جانب خداى عزّ و جلّ بوده لا جرم قبول اوامر و فرامينش بر وى واجب و لازم است. اين اعتقاد لازمهاش اين است كه اعتقاد داشته باشد مال خدا را بايد دول و بندگانش را خول و دينش را دخل قرار دهم چه آن كه در حكومت معاويه اين سه عملى مىشد و اساسا خلافتش بر اين استوار بود در حالى كه چنين اعتقادى بدون شك باطل و فاسد است. از اين گذشته معتقد مذكور در صورتى كه مؤمن باشد امر و خطاب خداوند را ترك و مخالفت كرده،حقّ تعالى در قرآن شريف خطاب به مؤمنين فرموده: «
تَعٰاوَنُوا عَلَى اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوىٰ وَ لاٰ تَعٰاوَنُوا عَلَى اَلْإِثْمِ وَ اَلْعُدْوٰانِ
» اگر معتقد مذكور قرار دادن مال اللّٰه را دول و بندگانش را خول و دينش را دخل از مصاديق برّ و تقوى بداند و لذا اظهار كند كه مخالفت امر الهى را نكردهام،لازمه اين كلام آن است كه امام قرار دادن معاويه و تأمير او را بر نفس خويش جايز مىداند. و كسى اعتقادش اين باشد كه:مقهور و مغلوب واقع شدن مال و دست به دست گشتنش در موارد غير مناسب و مقهور گرديدن دين به بدترين وضع و قرار گرفتن اهل دين در موقعيتى نامناسب و بدحالشدنشان صرفا به چيره شدن و غالب گرديدن كسى است كه ايشان را به خدمت وادار كرده است ولى در عين حال خداوند متعال مال را از اين دست به دست گرديدن خلاص كرده و دين را از فساد و تباهى رها نموده و بندگان را از خدمتكارى و استخدام ظالمان نجات خواهد داد. مىداند و قبول دارد و معتقد است كه برّ و نيكى مقهور در دست فجّار و نيكان مغلوب در ايادى فسّاق مىباشند و اين به سبب تعاون ابرار و كمك كردنشان فجّار را بر اثم و عدوان است كه اين تعاون منهى و مزجور بوده و در مقابل امر به ضدّ و خلاف و منافى آن دارند.
