حديث كرد ما را على بن احمد بن محمد بن عمران دقاق رحمه اللّٰه گفت كه حديث كرد ما را محمد بن ابى عبد اللّٰه كوفى از على بن ابى القاسم از يعقوب بن اسحق كه گفت بحضرت امام حسن عسگرى(عليه السّلام)نوشتم و از او سؤال كردم كه چگونه بنده پروردگار خود را عبادت ميكند و حال آنكه او خدا را نمىبيند حضرت(عليه السّلام)فرمان همايونى نوشت كه اى ابو يوسف سيد و آقاى من و آنكه بر من و بر پدرانم انعام فرموده از آن بزرگوار تراست كه ديده شود و گفت كه از آن حضرت سؤال كردم كه آيا رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)پروردگار خود را ديد حضرت(عليه السّلام)در جواب نوشت كه خداى تبارك و تعالى برسول خود نمود بدلش از نور عظمت خويش آنچه را كه دوست ميداشت و ميخواست كه باو بنمايد يعنى آن را در دل او افكند كه بدل خود آن را ديد.
2-يعقوب بن اسحاق مىگويد:به ابو محمّد(امام حسن عسكرى عليه السّلام)نامه نوشتم و از ايشان پرسيدم كه چگونه بنده،پروردگار خود را عبادت مىكند،در حالىكه او را نمىبيند؟آن حضرت در جواب نوشتند:اى ابا يوسف!آقا،سرور و نعمتدهندۀ من و پدرانم،بزرگتر از آن است كه ديده شود.دوباره يعقوب بن اسحاق مىگويد:از آن حضرت پرسيدم،آيا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله،پروردگارش را ديده است.آن حضرت نوشتند:خداوند،خود را از طريق قلب رسول خدا،نور خود را به آن حضرت به اندازهاى كه(خداوند)دوست داشت،نشان داد.
2-يعقوب بن اسحاق گويد:طى نامهاى به امام حسن عسكرى عليه السّلام نوشتم و از او پرسيدم:«چگونه بنده،پروردگار خود را مىپرستد درحالىكه او را نمىبيند؟»حضرت عليه السّلام در پاسخ نوشت:«اى ابو يوسف! آقا و مولاى من،او كه بر من و پدرانم انعام فرموده،بزرگوارتر از آن است كه ديده شود.»از آن حضرت پرسيدم:«آيا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پروردگار خود را ديد؟»حضرت عليه السّلام در پاسخ نوشت:«به راستى كه خدا به دل رسول خود از نور عظمت خويش آنچه را كه دوست مىداشت وارد كرد.»