حديث كرد ما را على بن احمد بن محمد بن عمران دقاق رحمه اللّٰه گفت كه حديث كرد ما را محمد بن ابى عبد اللّٰه كوفى گفت كه حديث كرد ما را محمد بن اسماعيل برمكى از حسين بن حسن و حسين بن على از صالح بن ابى حماد از بكر بن صالح از حسين بن سعيد از عبد اللّٰه بن مغيره از محمد بن زياد كه گفت شنيدم از يونس بن ظبيان كه ميگفت بر امام جعفر صادق(عليه السّلام)داخل شدم و عرض كردم كه هشام بن حكم قول بزرگى ميگويد مگر آنكه من چند كلمۀ از آن را از براى تو مختصر ميكنم گمان كرده كه خدا جسم است زيرا كه همۀ چيزها بر دو قسماند يكى جسم و ديگرى فعل جسم و جائز نيست كه صانع عالم بمعنى فعل باشد و جائز است كه بمعنى فاعل فعل باشد و فاعل جسم است نظر بانحصارى كه مذكور شد حضرت صادق(عليه السّلام)فرمود كه واى بر او آيا ندانسته است كه جسم و صورت محدود و متناهىاند كه باندازه در مىآيند و بپايان ميرسند و هر گاه اندازه احتمال داشته باشد زياده و نقصان احتمال دارد و هر گاه احتمال زياده و نقصان متحقق شود آفريده خواهد بود نه آفريدگار يونس گفت كه عرض كردم پس من چه بگويم و چه اعتقاد داشته باشم حضرت فرمود بگونه جسم است و نه صورت و او است كه جسمها را جسم گردانيده و صورتها را تصوير كرده و نگاشته پاره پاره نميشود و بپايان نميرسد و نميافزايد و كم نميشود و اگر امر چنان باشد كه او ميگويد در ميانۀ خالق و مخلوق فرقى نخواهد بود و در ميان سازندۀ چيزها و آنكه صانع او را ساخته چيزى كه موجب جدائى باشد بهم نرسد و ليكن او است پديد آورندۀ كه در ميان آنها كه ايشان را مجسم و مصور گردانيده تميز داده يعنى در ميانۀ چيزها و آنچه باعث امتياز آنها باشد در ايجاد فرق قرار داده باينكه بعضى را جسم و بعضى را صورت گردانيده و آن را بر وفق حكمت ايجاد فرموده زيرا كه بود يا در هنگامى كه بود و چيزى نبود كه باو شباهت داشته باشد و آن جناب بچيزى شباهت نداشت در ذات يا صفات.
7-يونس بن ظبيان مىگويد:نزد امام صادق عليه السّلام رفتم و به ايشان عرض كردم:هشام بن حكم سخن بزرگى مىگويد كه به اختصار،چند جمله از آن را بيان مىكنم.او گمان مىكند كه خداوند جسم است،زيرا اشياء،بر دو نوع هستند:(يكى)جسم و(ديگرى)كارى كه جسم انجام مىدهد. پس(اينكه بگوييم)آفريدگار،بهمعناى كار جسم است،صحيح نمىباشد
(امّا)اينكه بهمعناى انجامدهنده باشد،صحيح است.امام صادق عليه السّلام فرمود:واى بر او!آيا او نمىداند كه جسم،محدود و داراى انتها است و صورت محدود و پايانپذير است.پس زمانى كه (به چيزى)محدوديّت(نسبت بدهيم)زيادى و نقصان نيز در آن احتمال مىرود و زمانى كه در چيزى زيادى و نقصان وارد گردد،مخلوق(خودش آفريده)خواهد شد.
يونس بن ظبيان مىگويد:به آن حضرت عرض كردم:(پس در اين زمينه)چه بايد بگويم. حضرت فرمود:او،نه جسم و نه صورت است.بلكه جسمدهنده به اجسام و صورتدهنده به صورت است.نه تجزيه مىشود و نه پايان مىپذيرد.نه زياد شده و نه كم مىشود.اگر مسئله همانطورى كه هشام مىگويد بود،بايد فرقى ميان آفريدگار و آفريده شده و ايجادكننده و ايجاد شونده نباشد.در حالىكه خداوند،ايجادكننده و به وجودآورنده است،و بين كسى كه جسم و صورت مىدهد،(با كسى كه داراى جسم و صورت است)فرق مىكند.زيرا چيزى شبيه او نيست و او هم به چيزى شباهت ندارد.
7-محمّد بن زياد گويد:از يونس بن ظبيان شنيدم كه مىگفت:خدمت امام صادق عليه السّلام شرفياب شدم و عرض كردم:«هشام بن حكم گفتار بزرگى مىگويد كه خلاصهاى از آن را حضور شما بازگو مىكنم. او مىپندارد كه خدا جسم است،زيرا كه چيزها بر دو قسماند:يكى جسم و ديگرى فعل جسم،روا نيست كه صانع عالم به معناى فعل باشد و جايز است كه به معناى فاعل باشد.»
امام صادق عليه السّلام فرمود:«واى بر او!آيا ندانسته كه جسم و صورت محدود و متناهىاند و به پايان مىرسند و هرگاه اندازه احتمال داشته باشد احتمال زياده و نقصان دارد و هرگاه احتمال زياده و نقصان متحقّق شود، آفريده شده و مخلوق خواهد بود.»يونس گويد:عرض كردم:«پس من چه بگويم و چه اعتقاد داشته باشم؟»
حضرت فرمود:بگو:(خدا)نه جسم است و نه صورت.او جسمها را جسم كرده و صورتها را تصوير كرده،جزءجزء نمىشود و به پايان نمىرسد و افزوده نمىگردد و كم نمىشود و اگر امر آنگونه باشد كه او مىگويد بين آفريدگان و آفريده شده(خالق و مخلوق)فرقى نخواهد بود.همچنين بين سازندۀ چيزها و ساخته شده جدايى نخواهد بود،و ليكن او پديدآورنده است و بين آنكه مجسّم و مصوّر كرده و پديدآورده فرق است،زيرا او در هنگامى بود كه چيزى نبود تا به او شباهت داشته باشد و او به چيزى شباهت نداشت.»