45-مردى از بنى تميم نزد او آمد و گفت اى محمد مردم را بچه ميخوانى؟رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)در پاسخش فرمود:بسوى خدا ميخوانم با دلى بينا من و هر كه مرا پيروى كرده است من بسوى كسى دعوت ميكنم كه چون زيانى بتو رسد و او را بخوانى از تو بزدايد و اگرش يارى بجوئى و گرفتار باشى تو را يارى دهد و اگرش درخواست كنى و تو ندار باشى توانگرت سازد،باز آن مرد گفت اى محمد بمن اندرز ده،فرمود:خشم مكن،گفت:بيفزا فرمود:براى مردم بپسند آنچه براى خود پسندى گفت: برايم بيفزا فرمود:بمردم دشنام مده تا دشمن تو شوند.گفت:برايم بيفزا فرمود.احسان را از اهلش دريغ مدار.گفت:برايم بيفزا فرمود:مردم را دوست بدار تا دوستت بدارند و با برادر خود بچهرهاى گشاده برخورد كن و تنك خلقى مكن تا تنك خلقى تو را از آن سراى و اين سراى باز دارد،و تا نيمه ساق پا جامه بيفكن و مبادا تنبان و پيراهن خود را دراز دارى كه بزمين كشد زيرا اين كار نشانه تكبر است و خداوند متكبر را دوست نميدارد.
45-مردى از قبيله بنى تميم به نام أبو اميّه نزد آن حضرت رسيده و گفت:اى محمّد مردم را به چه چيز مىخوانى؟فرمود:من و پيروانم از روى آگاهى خلق را به سوى خداوند مىخوانيم؛به آن خدائى كه چون تو را مشكلى پيش آيد و دست دعا به درگاهش برى مشكل را از تو دفع كند،و در گرفتارى اگر از او طلب يارى كنى كمكت نمايد،و به وقت تهيدستى اگر از او درخواست كنى بىنيازت سازد. مرد گفت:اى محمّد مرا موعظه كن!فرمود:خشم مگير،گفت:مرا بيفزا!فرمود: آنچه بر خود مىپسندى بر مردم نيز بپسند،گفت:بيفزا،فرمود:به مردم دشنام مده كه با تو دشمن شوند،گفت:بيفزا،فرمود:إحسان را از أهلش دريغ مدار، گفت:بيفزا،فرمود:مردمان را دوست دار تا آنان نيز دوستت بدارند.برادرت را با گشادهروئى برخورد كن.و نيز دلتنگ مشو،زيرا اين خصلت تو را از دنيا و آخرت باز خواهد داشت.جامۀ خود را تا نيمۀ ساق پا قرار ده و از بلند كردن جامه و پيراهن بر حذر باش،زيرا كه آن نشانۀ نخوت و خودبينى است،و خداوند آن را دوست نمىدارد.
مردى از قبيلۀ بنى تميم به نام ابو اميه خدمت آن جناب رسيده عرض كرد:مردم را به چه چيز دعوت مىكنى؟فرمود:من و پيروانم با بينش و بصيرت مردم را به خدا مىخوانيم، به آن كس كه اگر به هنگام شدت و سختى دست به دامانش زنى گرفتاريت را بزدايد و چون در ورطۀ غم و اندوه از او كمك جوئى ياريت دهد و چون در تنگدستى و بينوائى دست سؤال به درگاهش بردارى بىنيازت كند.گفت اى محمد مرا نصيحت كن. فرمود:غضب نكن.گفت بيفزا.فرمود:آنچه براى خويش پسندى براى مردم هم بپسند.گفت باز هم.فرمود:به مردم دشنام نده تا دشمنت شوند.گفت بازهم.فرمود:از احسان و نيكى به اهلش دلسرد مباش كه از دنيا و آخرت بازمانى. گفت باز هم.فرمود:مردم را دوست دار،تا دوستت دارند،با برادرت به گشادهروئى برخورد كن،ملول و تنگ حوصله نباش كه از دنيا و آخرت بازمانى.زير جامه(يا لنگ) را تا نيمۀ ساق قرار ده،مبادا زير جامه و پيراهن را بلندتر كنى كه نشان كبر و نخوت است و خدا تكبر را دوست ندارد.
45-مردى به نام ابو اميّه از قبيلۀ بنى تميم نزد پيامبر آمد و گفت:اى محمّد!مردم را به چه فرا مىخوانى؟پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:من و پيروان من از روى آگاهى و بصيرت، مردم را به سوى خدا دعوت مىكنيم؛من به سوى كسى دعوت مىكنم كه چون به تو زيانى رسد و تو او را بخوانى آن را از تو دور مىسازد و چون گرفتار شوى و از او درخواست كمك نمايى،تو را كمك مىكند.اگر تهيدست باشى و دست نياز به سوى او گشايى بىنيازت گرداند. آن مرد عرض كرد:اى محمّد مرا اندرز ده پيامبر فرمود:خشم مگير.ابو اميّه گفت: بيشتر فرما!پيامبر فرمود:آنچه را براى خود مىپسندى براى مردم نيز بپسند. گفت:زيادهتر لطف كن!پيامبر فرمود:به مردم دشنام مده كه سبب دشمنى شود گفت:برايم بيشتر فرما!پيامبر فرمود:از نيكى و احسان به اهلش دريغ مدار.گفت: برايم بيفزا!پيامبر فرمود:مردم دوست باش تا آنان نيز تو را دوست بدارند،با برادر خود با رويى گشاده و بشّاش برخورد كن و ترشرويى و تنگ خلقى مكن كه تو را از آخرت و دنيا باز دارد،جامۀ خود را تا نيمۀ ساق پا بيفكن و مبادا زير جامه و پيراهن خود را چنان دراز دارى كه بر زمين كشيده شود،زيرا اين كار نشانۀ تكبّر است و خداوند تكبّر را دوست نمىدارد.