عرض كرد خبر ده مرا از آنچه براى خدا نيست و آنچه را كه در پيش او نيست و از آنچه را كه او نميداند. على عليه السّلام فرمود:اما سخن تو كه گفتى خبر ده مرا از آنچه كه براى خدا نيست براى خداوند شريكى نيست و اما گفتهى تو از آنچه در پيش خدا نيست بدان كه در نزد پروردگار ظلم و ستم وجود ندارد و اما آنچه را كه خدا نميداند اين حرف مال شماست كه ميگوئيد عزيز پسر خداست ولى خداوند فرزندى براى خود نميداند،مرد يهودى گفت«اشهد ان لا اله الا اللّٰه و ان محمّدا رسول اللّٰه»گواهى ميدهم كه خدائى جز او نيست و محمّد فرستاده اوست و تو جانشين او هستى. ابو بكر و همراهانش بلند شدند و پيشانى على عليه السّلام را بوسيدند و عرض كردند اى برطرفكنندهى غمها
پس از وفات پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم يك نفر يهودى وارد مسجد شد و خواست با وصىّ پيغمبر اسلام صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم ملاقات كند،مردم ابى بكر را به وى معرفى كردند، اين مرد به او گفت:پرسشهايى از شما دارم كه جز نبىّ يا وصىّ نبىّ،كسى پاسخ آنها را نمىداند؟ابى بكر گفت:سؤال كن؟يهودى گفت:مرا به آن چيزى كه خدا ندارد،و از چيزى كه نزد خدا نيست و از چيزى كه خدا آن را نمىداند خبر ده؟ ابى بكر گفت:اينها سؤالات ملحدان است و آيا چيزى در آسمان و زمين هست كه از آن خدا نباشد و خدا آن را نداند؟در اين موقع مسلمانان (متعصّب)به او حملهور شدند. ابن عباس كه در آنجا حضور داشت گفت:چرا اين گونه با اين مرد يهودى، برخورد مىكنيد؟ ابى بكر گفت:كفريّات او را نشنيدى؟ ابن عباس گفت:اگر پاسخى داريد،بدهيد،و گر نه او را نزد كسى كه مىتواند پاسخ او را بدهد،ببريد،زيرا من از پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم شنيدم كه در باره على عليه السّلام مىفرمود:خدايا دلش را هدايت و زبانش را ثابت بدار. راوى گفت:ابى بكر و حاضران،حركت كردند و نزد على عليه السّلام رفتند و ماجرا و پرسشهاى يهودى را با او در ميان گذاشتند. امام عليه السّلام به يهودى فرمود:امّا اين كه مىگويى،چيزى كه خدا ندارد؟شريك است. و امّا اين كه مىگويى:نزد خدا نيست؟ظلم به بندگان است. و امّا اين كه مىگويى:چيزى را كه خدا نمىداند؟آن اعتقاد شماست كه مىگوييد:عزير ابن اللّٰه است و حال آنكه خدا براى خويش فرزندى،قائل نيست و كسى را اولاد خود نمىداند. يهودى از پاسخ امام عليه السّلام خرسند شد و اسلام آورد،ابى بكر و حاضران هم برخاستند و بر سر مبارك حضرت بوسه زدند و گفتند: يا مفرّج الكروب يعنى:اى حلاّل مشكلات.