غيبت نعمانى: اسحاق بن غالب از حضرت صادق عليه السّلام در ضمن خطبهاى كه آن جناب راجع باحوال ائمه و امتيازات ايشان ايراد ميكرد (ابتداى خطبه در دو صفحه قبل از بصائر تا اينجا نقل شد كه خداوند اعمال بندگان را نميپذيرد مگر بمعرفت امام بقيه خطبه چنين است: امام دانا بمشكلات وحى و رموز پيچيده سنت و مسائل مشكل دين است پيوسته خداوند ائمه عليهم السّلام را براى مردم از فرزندان حسين عليه السّلام برميگزيند كه هر يك فرزند امام قبل است آنها را براى حفظ دين و راهنمائى مردم انتخاب ميكند و تمام مورد لطف و عنايت خدايند هر وقت امامى از دنيا رفت از فرزندان او امام ديگرى را معرفى ميكند كه راهنما و روشنگر راه دين و پيشوا و نگهبان و حجت بر مردم باشد و رهبر خلق از جانب خدا و راهنماى دين اويند. حجت خدا و داعيان حق و رهبران خدا ميان مردمند كه دين خود را از آنها مىآموزند و بنور ايشان جهان روشن ميگردد و اقتصاد رونق مىيابد، آنها وسيله زندگى مردم و نورهاى درخشان تاريكيها و پايههاى اسلامند مقدرات حتمى خدا بوسيله امامت آنها جريان مىيابد امام برگزيده و شايسته و راهنماى تعيين شده است و قيام بامر دين و دنياى مردم دارد و پناه آنها است خدا او را براى همين برگزيد و با علم بلياقت و شايستگى كه دارد بلطف و كرم خويش او را در عالم ذر آفريد پيش از آفرينش موجودات او را در طرف راست عرش آراسته با حكمت قرار داد او را بعلم خويش انتخاب كرد و پاك و پاكيزهاش نمود يادگارى از آدم و برگزيدهاى از نژاد نوح و نخبه و برجستهاى از آل ابراهيم و فرزندان اسماعيل و برگزيدهاى از عترت پاك پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم. پيوسته در حمايت لطف خداست بوسيله فرشتگان او را حفظ ميكند و از ناراحتيهاى شبهاى تيره و اثر جادوى جادوگران و نابسامانيها محفوظ نگه مىدارد پاك از هر عيب و محفوظ از هر آفت و مصون از تمام كارهاى ناپسند معروف به بردبارى و كردار نيك آراسته بعفت و علم و فضل است هنگام مأموريت از طرف پدر باو وصيت شده ولى در زمان پدر خويش خاموش از سخن است.وقتى مدت اقامت پدرش پايان يافت مقدرات خدا در اختيار او قرار گيرد اراده خدا در باره او جارى مىشود مدت مأموريت پدر پايان مىپذيرد. از دنيا برود و امامت باو ميرسد و امور دين باو واگذار مىگردد و حجت خدا بر مردم و فرمانرواى جهان مىشود او را بروح خود تأييد ميكند و بعلم خويش مىآرايد و اسرار خود را در اختيارش مىگذارد و بمأموريتى بزرگ منصوب مىنمايد باو دانشى كه موجب تشخيص مشكلات گردد ميبخشد و راهنماى خلق و حجت خود در ميان مردم و روشنگر راه دين و كفيل امور دين و دنياى مردم. او را رهبر مردم و گنجينه علم و حكمت خود قرار مىدهد و فرمانرواى دين خويش مىگرداند باو علم احكام و حدود و فرائض ميبخشد قيام بعدل و دادگرى مىنمايد با نورى درخشان در زمانى كه مردم در حمق فرو رفته و ببحث جدل مشغول گشتهاند داروى شفابخش و چراغى مشعشع مىآورد و تمام مشكلات را از راه دين حل و فصل مىنمايد و بر راه و روش آباء گرام و شايسته خود قدم برمىدارد. جز شقى و بدبخت كسى جاهل بحق چنين رهبرى نيست و جز گمراه بيچاره منكر او نمىشود و مانع از شناسائى او نمىگردد مگر كسى كه جرات بر خدا و پيامبر پيدا كرده.