1 - سالم گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود:
هيچ قبرى نيست مگر آنكه هر روز سه مرتبه سخن مىگويد: من خانۀ خاكم، من خانۀ بلا و محنتم، من خانه كرمهايم.
هرگاه بندۀ مؤمن داخل آن شود، گويد: خوش آمدى! به خدا سوگند! من تو را در حالى كه بر من راه مىرفتى دوست مىداشتم و اكنون كه وارد من شدى، خواهى ديد كه دوستى من چگونه خواهد بود.
سپس قبر به اندازهاى كه چشم كار مىكند وسيع مىشود و براى بندۀ مؤمن درى باز مىشود كه جاى خود را در بهشت مىبيند و از آن مردى خارج مىشود كه هرگز چشمانش كسى را به زيبايى او نديده است.
به او مىگويد: اى بنده خدا! من تا به حال كسى زيباتر از تو نديدهام!
مىگويد: من آن عقيده نيكوى تو هستم كه بر آن بودى و همان عمل صالحت كه آن را انجام دادهاى.
سپس روح او گرفته مىشود و در منزلش، بهشت، كه آن را ديده، گذارده مىشود و به او گفته مىشود: بخواب با چشم روشن.
و همواره از نسيم بهشت به بدن او مىوزد و لذّت و بوى خوش آن را احساس مىكند تا روزى كه برانگيخته شود.
و چون كافر داخل قبر شود، زمين گويد: خوش نيامدى! به خدا سوگند! آنگاه كه بر روى من راه مىرفتى، تو را دشمن مىداشتم و اكنون كه بر من داخل شدى، خواهى ديد كه آن دشمنى چگونه خواهد بود.
آنچنان زمين بر او تنگ مىشود كه او را خاكستر مىكند، سپس به صورت اوّل بازگردانده مىشود، و براى او درى به سوى آتش باز مىشود كه جاى خود را در آن مىبيند، و از آن در مردى خارج مىشود كه هرگز به زشتى او كسى را نديده است.
به او مىگويد: اى بنده خدا! تو كيستى كه من كسى را به زشتى تو نديدهام؟!
مىگويد: من عمل بد تو هستم كه انجام دادى و همان عقيدۀ باطل تو هستم.
سپس روح او گرفته مىشود، و در جايگاهش در آتش - كه آن را ديده - گذارده مىشود، و پس از آن هميشه دمى از آتش به بدن او مىخورد كه درد و حرارت آن را احساس مىكند تا روزى كه برانگيخته مىشود، و خداوند نود و نه مار بزرگ را بر او مسلّط مىكنند كه او را نيش مىزنند كه اگر مارى از آنها بر زمين بدمد، زمين نمىتواند چيزى را بروياند.